به گزارش سلامت نیوز به نقل از پیام ما، «آیه حمداوی» زنی است که آگاهانه سبک زندگی پسماند صفر را انتخاب کرده و مسیر او هم از یک روند مصرفگرایی گذشته است. حمداوی معتقد است اگر ما بدانیم زبالهای که تولید میشود، هیچ دوری برای ریختن آن وجود ندارد و همه این دورها میتواند حاشیه زیست دیگری باشد؛ شاید طور دیگری مصرف میکردیم. انتخاب این شیوه از زندگی میتواند از عشق به زندگی و محیطزیست بیایید تا زمین جای بهتری برای فرزندان آینده باشد.
زمانی مصرفگرایی فقط در میان یک قشر خاص و مرفه وجود داشت، اما در حال حاضر در میان بیشتر افراد جامعه مصرفگرایی به یک ارزش بدل شده است، این ارزش شدن مصرفگرایی در هر حوزهای از کجا میآید؟
واقعاً نمیدانم این موضوع دقیقاً از کجا شروع شده، اما وقتی به خانوادههایی با سطح درآمد پایینتر نگاه میکنیم، میبینیم الگوهای مصرفیشان حتی در موارد ساده مثل استفاده از آب و شویندهها تغییر کرده و افزایشیافته است. حالا فرض کنید همسر یک کارگر با درآمد محدود اصرار دارد لباس نوزادی که هنوز به دنیا نیامده، حتماً از برند خاصی باشد. شاید بتوان گفت ناآگاهی، چشموهمچشمی یا ناتوانی در برآورد صحیح هزینهها هم مؤثر است؛ نمیدانند وقتی از خریدهای غیرضروری چشمپوشی میکنند میتوانند برای چه موارد دیگری این هزینهها صرف شود.
الگوی بیرونی نداشتن یکی از مواردی است که افراد به کمتر مصرفکردن یا تولیدنکردن زباله فکر نمیکنند؛ اگرچه چنین توصیههایی در دین و فرهنگ ما مورد توجه است، مثل قناعت کردن یا اسرافنکردن. اما درعینحال الگوهای جدید بیشتر مورد توجه هستند؛ چون هربار که وارد اینستاگرام میشویم، تبلیغات یا محصولاتی وجود دارد که ما را اغوا میکند تا بهسمت مصرف یک کالای خاصی برویم یا یک کالایی را بیشتر مصرف کنیم. میتوان به این فکر کرد که با داشتن الگوی مدرن، میتوان جور دیگری خرید یا مصرف کرد. مثلا برای پسر دومم، «محمدحافظ» که حالا نزدیک چهار سال سن دارد، تقریباً هیچ لباسی نخریدهام و از اسباببازیها و لباسهای دستدوم استفاده کردیم و بهصورت امانتی یا هدیه تهیه شده است. ما اصطلاح «اکو بیبی» را برای کودک زیر دو و نیمسال با کمترین میزان مصرف منابع نو و کمترین تولید پسماند ابداع کردیم و بعدها آن را برای کودک تا سه و نیم سال هم بسط دادیم؛ تجربه کردیم که واقعاً اگر همه تولیدکنندهها دست از تولید بکشند، برای شش نسل آینده لباس وجود دارد؛ چون برای پسرم تا چهارسالگی لباس و وسایلی را خریدیم که میتوانم آنها را بشمرم. اما در دهه ۸۰ که شرایط اقتصادی بهتر بود، برای پسر اولم از هلند و انگلستان لباس سفارش میدادم؛ بعدها متوجه شدم میتوانیم طور دیگری هم زندگی کنیم.
برخی برای بهتر شدن حالشان خرید میکنند و گاهی اصلاً به آن وسیله احتیاج ندارند، چطور میتوان افراد را نسبت به تبعات رفتاری آگاه کرد؟
من این الگو را در عمل لمس کردم. تجربه پروژههایی مثل ۳۳۳ داشتم و در حوزه مد و پوشش بود که افراد در طی سه ماه تنها ۳۳ تکه لباس تن میکردند. بنابراین، وقتی از نزدیک دیدم کودک میتواند تا چهارسالگی بدون خرید لباس جدید بزرگ شود، به باور عمیقتری رسیدم. لباس آنقدر در گردش است که اگر برنامهریزی درستی داشته باشیم، میتوان تا شش نسل را بدون خرید جدید، زندگی کرد.
البته من خودم از کسانی بودم که با خریدکردن حالم خوب میشد. سال ۱۹۹۸ در ایتالیا زندگی میکردم. دوستی ایتالیایی داشتیم که به «خریدتراپی» باور داشت و خریدکردن را راهی برای خوشحالشدن میدانست. من هم با او همراهی میکردم. آن زمان اجناس ایتالیایی بسیار راحتتر از امروز پیدا میشد و هنوز اجناس چینی بازارهای جهان را نگرفته بود و همه میدانیم از چه کیفیتی هم برخوردار هستند. واقعاً لذت میبردم از خریدن لباس و وسایل، ولی بعدها متوجه شدم زیاد داشتن همیشه ارزشمند نیست؛ تا جایی که با الگوی پسماند صفر آشنا شدم و وقتی دیدم افرادی هستند که زباله تولید نمیکنند یا حجم کمی زباله دارند، برای من هم بسیار جالب شد و فهمیدم سبک زندگی ساده و بدون خرید بیرویه آرامش بیشتری برای من بههمراه داشت.
در این نگاه به زندگی نکته مهمی وجود دارد. باید فاکتور سن را هم در نظر گرفت، مثلاً زمانی که من با خرید حالم خوب میشد، بیستساله بودم و زمانی که تصمیم گرفتم سبک زندگی پسماند صفر را دنبال کنم، ۴۰ساله بودم. اگر امروز هم بخواهم الگوی جدیدی را دنبال کنم، کسانی هستند که ایدههای تازهای برای کممصرف کردن دارند. خیلی از افراد هم هستند که دوست دارند کمتر مصرف کنند، اما الگوی مناسبی ندارند. هرم سلسلهمراتب رفع نیازها هم الگوی مناسبی است و اگر کسی بخواهد بهطور شخصی مسیری را دنبال کند، هدایتگر خوبی است. بهطورکلی، ستون اصلی این موضوع قناعت بهنفع محیطزیست است. اگر بخواهیم بهخاطر جنبه اقتصادی کمتر مصرف کنیم، شاید ناراضی و افسرده شویم و به این بیندیشیم که ای کاش شرایط مالی بهتری داشتم و میتوانستم بیشتر خرید کنم، اما وقتی بهخاطر محیطزیست قناعت میکنیم، آنوقت با عشق این سبک زندگی را دنبال میکنیم.
در مورد راهکار کاهش مصرفگرایی و آگاهسازی عمومی، ذهنآگاهی خیلی مهم است. اینکه فرد در لحظه بداند چه میکند. مثلاً در درمانگاه اگر کسی پنج لیوان یکبارمصرف استفاده کند، احتمالاً اصلاً متوجه نمیشود که این کار چه تأثیری بر محیطزیست دارد و شاید اصلاً یادش هم نیایید که آب خورده باشد. برای من بازدید از دفنگاههای زباله بسیار تأثیرگذار بود و وسعت دید خوبی به من داد. این تجربه میتواند برای افراد اهل مشاهده بسیار تأثیرگذار باشد، چون متوجه میشوند چیزی به اسم دورریختن، واقعاً وجود ندارد بلکه زبالهها فقط از جلوی چشم ما دور میشوند و به زندگی دیگران آسیب میزنند. دوری که مدنظر ما است، ممکن برای دیگری نزدیک باشد و زندگی آنها را تحتتأثیر قرار دهد. اگر این بازدیدها بهشکل منظم توسط شهرداریها و سازمانهای پسماند برگزار شود، میتواند تأثیرگذار شود.
بهدلیل شرایط اقتصادی میزان استفاده از گوشت، تخممرغ و لبنیات در ایران کمتر از دیگر کشورها است؛ اما میزان استفاده از لوازم آرایش یا استفاده از غذاهای ناسالم و فراوریشده بیشتر است. چطور میتوان نسبتی میان این موارد برقرار کرد؟
در بسیاری از کشورهای دیگر هم این الگوهای مصرف نادرست بسیار زیاد است و از روی پسماندها میتوان فهمید برای مثال در آمریکا روزانه پسماند هر فرد ۲.۵ کیلو است یا در اروپا ۱.۳ پسماند دارند(البته این آمار بهروز نیست)، اما در کشور ما تولید زباله هر فرد روزانه ۶۰۰ گرم است. برای مثال، قطعاً یک کودک با پول تو جیبی خودش انتخاب نمیکند که خوراکی سالم خریداری کند، میرود و آنچه را که بستهبندی زرقوبرق دارد، انتخاب میکند؛ البته این موضوع به ذات انسان برمیگردد که تنوع و چیزهای جدید را هم دوست دارد. بهطورکلی، تمرین اجتنابکردن هم مهارت فردی محسوب میشود، اما شاید پاسخ این سؤال را جامعهشناسان بهتر بدهند.
این روزها که مردم از مصرفگرایی استقبال میکنند و بسیاری از رسانهها هم در این حوزه تبلیغ میکنند و باوجود فروشگاههای بزرگ مردم ناخودآگاه بهسمت مصرفگرایی سوق داده میشوند و کار فعالان حوزه سبک زندگی پایدار و فعالان محیطزیست سخت میشود. در این شرایط، فعالان این حوزه چه کاری میتوانند انجام دهند؟
من با اصل وجود صنایع مخالف نیستم و نمیگویم این موارد توسعه پیدا نکنند. آنها باید باشند، اما بهنظرم، نحوه و نوع عرضه محصولات باید تغییر کند. در بسیاری از کشورهای غربی فروشگاههایی وجود دارد که محصولات را بدون بستهبندی و در مخزنهای قابل پر کردن عرضه میکنند و مشتریها هم با ظرفها و کیسههای پارچهای خودشان میآیند و خرید میکنند. ۱۵ تا ۳۰ درصد قیمت یک کالا صرف بستهبندی آن میشود. این مدل در ایران هم میتواند پیادهسازی شود؛ هم به کاهش پسماند کمک میکند، هم باعث صرفهجویی در هزینه بستهبندی میشود. درنهایت باید بگویم هر انتخاب محیطزیستی، همزمان یک انتخاب سلامت و یک انتخاب اقتصادی نیز است. تمرین قناعت و زندگی ساده، به رشد فردی و ذهنی انسان کمک میکند. همیشه گفتهام زبالهها بهانهای هستند برای تبدیلشدن به نسخه بهتر از خودمان. وقتی از تولید زباله کم کنیم، چیزهای دیگر را هم رها میکنی و این رهایی، ما را به انسان بهتری تبدیل میکند.
نظر شما